ناپلئون بناپارت در زندگینامه اش میگه:
من بچه که بودم خیلی دوست داشتم فرمانده ی یک ارتش بزرگ بشم. هر روز گوشه ای می نشستم و چشم هام رو می بستم و خودم رو می دیدم که دارم یک ارتش بزرگ رو هدایت می کنم.
میکل آنژ
والت دیزنی و
گوته
هر سه در جداگانه در زندگی نامه هاشون گفتن:
هر شب که میخواستیم بخوابیم، چشم ها مون رو می بستیم و چیز هایی که می خواستیم فردا توی زندگی مون اتفاق بیوفته رو در ذهنمون می دیدیم
و جالب اینه که هر سه توی زندگی نامه شون گفتن که بیشتر اتفاق هایی که روز بعد می افتاد چیزهایی بود که ما دیشب توی ذهنمون دیده بودیم و میخواستیم که اتفاق بیفته...